مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Thursday, February 21, 2002

با کمال تشکر از خورشيد خانم عزيز بابت اولتيماتم به حسين بايد به عرضتون برسونم که کار اين هودر شما از اولتيماتوم گذشته و من دست به هرگونه اقدامی جهت وادار کردن ايشان در کمک در امور منزل زده ام و موثر واقع نشده. ولی به علت زبان چرب و نرم ايشان که بابت هر کاری که من می کنم از بنده تشکر می کنند بنده فعلا دور از جان شما خر شده و به انجام کليه امورات منزل مشغول می باشم.

Saturday, February 16, 2002

امشب سخنرانی شمس الواعظين است در تورنتو. من خيلی دلم تنگ شده واسه اين جور سخنرانی ها. ياد آخرين سخنرانی که ايران رفتم آقای سحابی و عبدی بودن در حسينيه ارشاد. يادمه مردم چند دقيقه برای آقای سحابی دست زدن . وقتی فکر می کنم الان کجاست دلم می گيره.
بابا مثل اينکه ملت از اينکه حسين لينک عکسهای جنيفر کانلی را گذاشته کلی غيرتی شدن!! و فکر کردن منم ناراحت شدم واسه همين نمی نويسم . راستش به نظر منم اين خانم بسيار زيبا هست و يه جور سادگی تو صورتش هست که خيلی زيباش می کنه . همه به زيبايی جذب می شن از جمله خود من که از بعضی از اين هنرپيشه ها خيلی خوشم مياد مثل اندی مک داول و الیزابت هرلی که البته بنده ارادت خاصی به دوست پسر ايشون جناب آقای هيوگرانت دارم. در ضمن من نمی دونم چرا خانما اينقدر به اين موضوع حساسن که شوهرشون از يه هنر پيشه تعريف می کنن خوب اگه اينا اگه خوشگل نبودن که هنر پيشه نمی شدن البته به غير از بريتنی اسپیرز!
ديشب بالاخره حسين را راضی کردم که بزاره موهاشو بزنم !!!! هميشه خيلی دلم می خواست يه بار ببينم می تونم مو هاشو بزنم يا نه که اتفاقا هم بد نشد ولی اميدوارم از اين به بعد بره سلمونی چون اولا خيلی سخته چون بايد چند ميليون مو را بزنم و اگه يکيش هم جا بمونه معلوم ميشه دوم اينکه حسين وقتی می ره سلمونی با يارو سلمونيه شوخی نداره مثل آدم ميشينه ولی با من همش غرغر می کنه و می گه خسته شدم زود باش و.....
با عرض شرمندگی که اين مدت ننوشتم ولی باور کنين که بنده خيلی گرفتارم. اولا که کارم خيلی زياد شده و اصلا نمی فهمم که چه جوری ساعت پنج می شه بعضی روزا هم مجبور می شم بيشتر از پنج بمونم. بعد ش هم که ميام خونه ديگه خودتون می دونين چه قدر کار دارم مثلا حدودا در حال حاضر هشتاد تکه لباس اطو نکرده دارم ديگه خودتون حساب کنين.