مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Tuesday, November 19, 2002

تمام تنم درد می کنه. فکر کنم از اثرات جا به جا کردن وسائل خونه است. امروز می ريم هری پاتر. هوووورا. اينقدر درس دارم که خدا می دونه ولی نمی دونم چرا زدم به رگ بی خيالی. ديشب رفتم ورزش, اينقدر کلاس شلوغ بود که نشد برم توش. انگار همه اول هفته يادشون ميوفته که بايد ورزش کنن. مثل رژيم گرفتن می مونه که همه خانمها روز اول هفته رژيم دارن ولی آخر هفته يادشون می ره خلاصه مجبور شدم که برم دوچرخه بزنم و با دستگاه ها کار کنم الان هم تمام تنم درد می کنه. تمام آخر هفته اينجا برف باريد و فکر کنم يه پونزده سانتی اومد. همه جا خيلی خوشگل شده بود مخصوصا که تزئينات کريسمس هم شروع شده. نمی دونم چرا هميشه وقتی برف مياد آدم احساس شادی می کنه ولی بارون آدمو غمگين می کنه.

Monday, November 18, 2002

کلی چيز می خوام بنويسم هر روز اينجاو همش هم تو راه که هستم به چيزايی که می خوام بنويسم فکر می کنم ولی اصلا وقت نمی شه. اين آخر هفته عوض درس خوندن تمام مدت خونمونو تغيير دکوراسيون دادم. حسين رو با تمام کامپيوتر و دم و دستگاش که وسط حال بود انتقال دادم به اتاق خواب و کلی جای خونمون باز شد. کلی مجله و روزنامه که جمع شده بود ريختم بيرون البته حسين بيشتر شون رو نگه داشت! و نذاشت که بريزمشون بيرون. کلی مجله Wired و Newsweek هنوز داريم. فقط خدا می دونه چقدر کاغذ هر ماه وارد خونهء چهل متری ما ميشه. هميشه دلم می خواست آبونه يه مجله خوب بشم که هر ماه بياد ولی با اين روالی که حسين سه تا مجله ماهانه و يک مجله هفتگی آبونه است و هر مجله و روزنامه ديگری که وجود دارد حتما بايد يک دور بخره ما داريم از کاغذ بالا می رويم. اينقدر خونمون خوشگل شده که خدا می دونه. حد اقل حالا چهار نفر آدم توش جا ميشه. هری پاتر دو اومده ولی من هنوز نديدمش. سه شنبه قراره بريم ببينيمش .

Wednesday, November 06, 2002

هزار ساله ننوشتم. خيلی گرفتارم. درس دارم و به خودم هم قول دادم که حتما هفته ای سه روز ورزش کنم. کارای خونه و غذا رو هم دست و پا شکسته سرهم بندی می کنم ديگه به وبلاگ نمی رسم. ولی چند تا وبلاگ رو هر روز تقریبا می خونم که اوليش مال حسینه که هميشه می خونم ببينم نکنه چيز عجيبی نوشته باشه ! وقتی خيالم راحت می شه خورشيد خانوم و من و مانی رو می خونم و هپلی و کاپيتان هادوک هم هميشه سر میزنم. وبلاگ برادرم رو هم می خونم ببينم تو خونمون تو ايران چه خبره. راستی امروز تولد وب لاگ منه. مبارکه. ما فردا داريم می ريم با دوستام دخترونه سوشی بخوريم. جای همه سوشی خورا را خالی می کنم.