مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Tuesday, August 24, 2004

مدرسهء کارامل

کارامل خانم از هفته پيش می ره مدرسه! بعله مدرسه سگها هم وجود داره. البته در حقيقت اين کلاسها برای من هست که ياد بگيرم که چه جوری کارامل رو تربيت کنم. راستش چون کلاسهاش نسبتا گرونه و احتمالا تو ايران هم از اين کلاسها وجود نداره گفتم تمام تمرين هاشو اين جا با جزيیات بنويسم که شايد به درد کسی بخوره. اگه تربيت سگ براتون جالب نيست از اين جا به بعد را نخونين.
يک سگی هست توی حياط دانشگاه رايرسون(پارکی که کارامل عصرا می ره با دوستاش بازی می کنه) به اسم اليور. اين اليور خيلی پسر حرف گوش کنی است تا باباش يا مامانش می گه Oliver Come بدو مياد طرف صاحبش. حتی اگه وسط بازی باشه. ولی امان از کارامل. صد دفعه هم صداش کنم نمياد اگه وسط بازی باشه. وقتی با صاحب اليور حرف زدم گفت که يک کلاسی هست تو همين خيابون چرچ که می تونی ببری و همه چی رو يادش می دن. خلاصه من هم رفتم اونجا و اسم کارامل رو نوشتم. آقای معلم هم گفت که روز شنبه از صبح به کارامل هيچی غذا نده و Bring me a hungry Puppy. من هم کارامل گرسنه رو بردم اونجا. کارامل بلد بود بشينه و بخوابه وقتی که من بهش می گفتم ولی چيزی که مهمه اينه که بتونه در اون حالتها بمونه و تا من بهش اجازه ندادم بلند نشه.
درس اول.
يک تريت خوب مثل بيسکوييت جگر يا کالباس بوقلمون که سگها خيلی دوست دارن رو توی يک کيف کمری گذاشتم و به کمرم بستم. بعد تريت رو يک جوری تو دستت می گيری که فقط يه کمی سرش بيرون باشه بعد می بری جلوی دماغ سگ و سگ رو به اسم يکبار صدا می کنی. بعد می ری يک کمی اون ور تر و طبيعتا سگ گرسنه دنبال بوی غذا مياد بعد می گی بشين يا Sit فقط يک بار و دستو می بری بالای سر سگ به طرف دمش. نا خودآگاه سگ می شينه و اون موقع تريت رو بهش می دی و در حال خوردن تشويقش می کنی. بايد يک کلمه برای تشويق انتخاب کنی که هميشه اون رو به کار ببری مثلا من هميشه می گم آفرين دخملک! ولی معلم می گفت That a good girl . بعد که خوردنش تموم شد يواش می زنی به پهلوی سگ و می گی او کی يا هر چيزی که وقتی ميخواهی از حالت نشسته آزادش کنی. من می گم حالا برو.
درس دوم
همون طور که نشستن رو ياد داديم تريت رو می بريم جلوی دماغ سگ و يکبار صداش می کنيم. بعد چند قدم اونور تر بهش می گيم بخواب يا Down بعد تريت رو می بريم بين دو تا پای جلوييش روی زمين و تو دست جوری نگرمی داريم که نتونه بخوره. اين حالت سگ رو مجبور به خوابيدن می کنه. ولی معمولا سگ روی دوتا پاش می خوابه ولی چيزی که ما می خواهيم اينه که روی پهلوش بخوابه. پس تريت رو آروم از بغل گوشش به سمت پهلوش می بريم و وقتی روی پهلوش خوابيد تريت رو می گيره. و بايد تشويقش کرد و بعد از اينکه خوردنش تموم شد بايد با يک دست به پهلوش و گفتن کلمه ای که آزادش می کنه بهش بگی که می تونه بره.
تمرين اول و دوم رو بايد حتما با فاصله پنج دقيقه از هم انجام داد که نشستن رو با خوابيدن قاطی نکنه.

Friday, August 13, 2004

اوکات

اين اورکات هم عجب چيزيه. وقتی می رم و ليست دوستامو می بينم يک حالی می شم. سالهاست که خيلی هاشونو نديدم ولی می دونم که حداقل هستن که با يه ايميل می شه ازشون سراغ گرفت. بعضی هاشون رو خيلی دوست دارم و وقتی عکسشونو اونجا می بينم ته دلم رو غم می گيره که چرا سالهاست ازشون بی خبرم. منم اصلا نمی تونم مرتب ايميل بدم و شايد از بی معرفتی خود من باشه که تماسمون قطع شده. همه هم شکر خدا يه گوشه دنيا هستن. يکی از دوستای قديمیمو به زور مسنجر پيدا کردم و در کمال ناباوری فهميدم که تورنتو هست برای چند روز. حالا قراره که يکشنبه برم ببينمش. واسه همينه که ياد دوستهای قديمی ام افتادم و يادم اومد که چقدر دوسشون دارم.

Wednesday, August 11, 2004

کنسرت

هزار تا اتفاق بود که می خواستم راجع بهش بنويسم ولی نشد. از کنسرت مدونا بگم که خيلی خوب بود. ما درست بغل صحنه بوديم و اگه دستمونو دراز می کرديم می تونستيم به مدونا دست بزنيم. نه شوخی کردم ولی خيلی نزديک بوديم. اين زن واقعا که عجب انرژی داره. ما شب دوم رفتيم و تمام مدت رقصيد و بالا پايين پريد. البته يک بار آخر های کنسرت روی پله ها خورد زمين. برنامش که عالی بود. و کلی اتفاقهای عجيب روی صحنه ميافتاد. يک چيزی هم مثل اسکله از سقف اومد پايين که مدونا می تونست بره وسط جمعيت. جمعيت هم که از هر پنچ تا چهارتاشون دختر بودن و از هر پنج تا مرد هم چهار تا گی. سر يکی از آهنگها ما مدونا رو ول کرديم و يک پسره رو نگاه می کرديم که با مدونا می خوند و می رقصيد. اين آخر هفته گذشته هم رفتيم کنسرت سم رابرتز که تو جزيره بود و ازظهر شروع می شد و چند تا بند قبلش زدند که خيلی خوب بود. هواهم عالی بود. دست مامان پندار هم درد نکنه که برامون همبرگر گرفت که خيلی چسبيد. اين شنبه هم عروسی مهساست که من رفتم خودم رو خجالت دادم و يک لباس BCBG برای خودم خريدم. با کمال تشکر از کارامل خانم که باعث شده که من لاغر بشم و لباسها بهتر اندازم می شه.