آبشار اجباری نياگرا
به لطف شادان خانم برای وبلاگم کنتور(ياد مامورای برق ايران می افتم که می اومدن هر ماه کنتور برق رو چک می کردن) گذاشتم. رفتيم سه شنبه واليبال کلی خوش گذشت. جای باطنی خالی. هر دوتا بازی رو برديم. دوباره با صاعد کبود برگشتم خونه. برگشتم به روتين دويدن. آخرای سپتامبر يک نصفه ماراتن دارم که به قول اینا رزولوشن امسالم بود.ديگه چی؟ وای.. داريم با بابام می ريم آبشار نیاگرا این آخر هفته که دختر عموم که از بوستون مياد رو ببينيم. من از شهر نياگرا خيلی بدم مياد. شهر از اين کمرشال تر و بی ريختو قيافه تر و بی شخصيت تر وجود نداره. هر کی هم از هر جا مياد بايد ببريش ديگه. آهای دوست عزيز که داری هفده آگست ميايی اينجا ! من که نياگرا نمی برمت ديگه خو دانی.حالا بی چاره بابام کلی هتل درست حسابی گرفته و ازاينکه حالا آخر هفته با بابامم خوشحالم. به زور می برمشون نیاگرا آن دٍ ليک که شهر کوچیکيه ولی باز از هر گوشش یکه آرم وارنربرادرز نزده بيرون. ديگه چي؟ آی اين دختره که تو شرکت واسه من کار می کنه رفته مرخصی دو روز و من اعصابم راحته. آز بس که حرف می زنه. يک ريز يا با من حرف می زنه يا با خودش. همش هم حرفای بد می زنه. آقای اين معنی وايت ترش رو بخونين که مصداق دقيق اين دخترکه.با این همه من دوسش دارم و دلم هم براش تنگ میشه. کاشکی فقط اينقدر زر زرو نبود . تا بهش يک چيزی می گی فوری می زنه زير گريه.ديگه چی؟ دارم تيم دو تو شرکتمون درست می کنم و هر کی بين الان تا دوهفته ديگه چهار بار بياد با من تمرين کنه واجد شرايط عضويت در تیم ميشه و براش تی شرت با لوگوی شرکت می زنيم. همين ديگه.. شادان راضی هستی؟او راستی نمايشگاه اندی وارهول در ای جی او را فراموش نکنيد که از واجبات است.
2 Comments:
At 12:27 PM, Anonymous said…
Does Shadan read your weblog in English? Why Can't I read it in English? Does your weblog has a hidden part that only "english-dudes" can read? Please write more about Toronto. We don't know about it. How lucky you are that you work with a white-trash woman, wow, I am so jealous of you.
At 1:12 AM, Shadan said…
The Warhol exhibition was LOVE @ 1st Site... Don't miss it :)
Post a Comment
<< Home