اينجا قراره که هوريکين ( گردباد) بياد. از باقيمانده همون گردبادی که تو کارولينا اومده. از ساعت دوازده شب قراره شروع بشه و از همين الان داره بارون مياد. راستش من يه کمی ترسيدم. من کلا از بلايای طبيعی خيلی می ترسم. مخصوصا از زلزله که يک جور فوبيا بهش دارم. تمام چيزای توی بالکن رو آوردم تو. البته می گن تو اخبار که زياد وحشتناک نخواهد بود. بعد از اون ور ميگن آب جمع کنين. نمی دونم من زياد از باد و بارون تو شب خوشم نمياد و در حقيقت حسابی می ترسم. به حسين هم اولتيماتوم دادم که امشب نمی شه پای کامپيوتر بشينه تا صبح. خدا آخر عاقبت همه رو به خير کنه.
Previous Posts
- سفر به سيدنی
- يک روز قبل از هجده تير بچه های دانشگاه تورنتو يک ب...
- صبح که بلند شدم زدم کانال بيست و چهار مثل هر روز. ...
- واسه من که هيچوقت نمی نويسم الان بد ترين موقع واسه...
- بچه که بودم يه کتاب داشتم که اسمش ماهی سياه کوچولو...
- نيما بهنود پسر مسعود بهنود از دوستان قديمی من است ...
- امروز يکی از بهترين و باحالترين فيلمهای عمرم رو دي...
- بنفشه های آفريقایي گل دادن. بنفش با پرچم های زرد. ...
- خدايا مرا ازرابطه با کاميونيتی ايرانی تورنتو محفوظ...
- گلدن گلوب امسال رو من خيلی دوست داشتم. همين که هيو...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home