مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Thursday, July 10, 2003

صبح که بلند شدم زدم کانال بيست و چهار مثل هر روز. داشت يه چيزی راجع به لاله و لادن می گفت. شنيدم که گفت "دايد" دلم گرفت فوری به حسين که خواب بود گفتم که يکی از اين خواهرا مرد. حسين گفت بزن بی بی سی. زدم ولی خبری نبود. فوری رفتم تو کامپيوتر حسين ديدم که هر دو تاشون مردن. چقدر تو قلبم برای هر دوشون اميد داشتم. همش منتظر بودم لبخند قشنگ لادن رو دوباره ببينم. چقدر خوشگل بودن تو اون مصاحبه آخر. آرايش کرده بودن با خنده از ته دل. از اون روز هر کاری می کنم تصور می کنم اگه يه نفر به من چسبيده بود چی می شد و می بينم حتی فکرشم که اينا بيست و نه سال با هم سر کردند و هنوز می خنديدن.... . مطمئنم که الان بهترين جای بهشت خدا هستند. فکر کنم خدا هم از صبر و شهامت اين دوتا گريه کرد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home