مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Wednesday, January 23, 2002

ديشب با حسين رفتيم فيلم In the bed room از اون فيلم هايی بود که اصلا از اسمش نمی شه حدس زد که داستان چيه ولی به معنای واقعی زيبا بود. بالاخره تو يه فيلمی نشون داد که والدين با حاکميت بيش از اندازشون چه بلاهايی ممکنه سر بچه بيارن . ولی نکته جالبه اين سينما رفتن اين بود که اولی که رفتيم تو سينما درست قبل از فيلم یه پير زن بامزه که جلوی من نشسته بود داشت با دخترش که اونم يه پيرزن بود حرف می زد . دختره گفت که هنرپيشه زن اين فيلم گلدن گلوب برده امسال و مامانه گفت که می دونه و بعد دختره گفت که تو از لباسش خوشت اومد ؟ مامانه گفت نه اصلا از لباساشون خوشم نيومد زياده از حد لختی پوشيده بودن! بعد دختره گفت که آره لباس هالی بری را ديدی مامانه هم گفت که منظورت هَلی بریه؟! فسقلی همه اسمه هنر پيشه هارم می دونست !آخر فيلمم گفت که من که نفهميدم منظورش از In the bedroom چی بود؟!! نمی دونم چرا من از پيرزنا خوشم مياد هرچی پيرتر می شن بامزه ترمی شن مخصوصا پير زنای اينجا که همه ماتيک زده و تميزو مرتبن!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home