بهشت رو خدا دورو بر خونه ما ساخته. صبح مامان حسين از ايران زنگ زد و باعث شد که روز تعطيل برای اولين بار ساعت هشت و نيم بلند بشم و بفهمم که روزای تعطيل حتما بايد صبح ها رفت بيرون. با دو چرخه رفتم بيرون با صدای آسمانی بوچلی در گوشم . خيابونا خلوت بود همه جا پر از گل و سبزه . تو اپريل همه گل لاله می کارن. لاله های رنگ و وارنگ يک سال طول کشيد تا از ذهنم بیرون کنم لاله مساوی شهيد و مردن و بهشت زهرا نيست. حالا تو ذهنم مساوی بهار و زيبايي است. یه قبرستون هست پايین خونمون که اينقدر زيباست که آدم مست می شه. نمی دونم اينجا اصلا آدم چهره مرگ رو نمی بينه حتی اگه خونش بغل قبرستون باشه اينجا همش زندگی است هيچ کس هر روز روزی دو بار ياد آدم نميندازه که يه روز می ميره . اسم خيابونه روبرويی مون اقاقيا Acacia است. نمی ترسم از اينکه اگه با دوچرخه می رم بيرون کسی اذيتم کنه . خدا يا مرسی از بهشتی که دو رو بر من ساختی. من خيلی ناشکرم بعضی وقتا که گله می کنم .
Previous Posts
- دارم کتاب دفتر خاطرات بريجيت جونز را می خونم. تا ح...
- ديشب به من خيلی خوش گذشت . با تشکر از دستپخت عالی ...
- راستی راجع به کنسرت پری زنگنه بايد تصحيح کنم که کن...
- این ساب وی سوار شدن هم واسه خودش عالمی داره ها هزا...
- اين هپلی رو به اسمش نگا نکنِن اصلا هپلی نيست. يک ج...
- امروز صبح که بيدار شدم چای دم کشيده روی اجاق بود ن...
- اين چند روز همش خونه بودم و چند تا فيلم ديدم که يک...
- کم کم دارم به اين نتيجه می رسم که ما ملت ايرانی را...
- تورنتو واقعا ديوانه شده ! يه هوای گرم تابستانی شده...
- نخست وزير جديد انتاريو امروز قسم خورد و شروع به کا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home