با عرض شرمندگی که اين مدت ننوشتم ولی باور کنين که بنده خيلی گرفتارم. اولا که کارم خيلی زياد شده و اصلا نمی فهمم که چه جوری ساعت پنج می شه بعضی روزا هم مجبور می شم بيشتر از پنج بمونم. بعد ش هم که ميام خونه ديگه خودتون می دونين چه قدر کار دارم مثلا حدودا در حال حاضر هشتاد تکه لباس اطو نکرده دارم ديگه خودتون حساب کنين.
Previous Posts
- يک تربچه نقلی های خوشگلی خريدم که دلم نمياد بخورمش...
- اينجا چند جور تلويزيون کابلی می شه گرفت که ما به ع...
- دلم برای خورشيد خانم تنگ شده ! وقتی نمی نويسه آدم ...
- ديدين اين شير بی چاره هم مرد! نتونستن ببينن من دو ...
- ديگه غلط بکنم کفش پاشنه بلند بخرم. اين چکمه جديدی ...
- يکی از دوستان قديمی يه سايت محشر درست کرده . تشريف...
- بحث جوادی واقعا بالا گرفته و خيلی هم جالبه اما من ...
- رفتم وب سايت موتلفه قسمت شهدا و زدم رو شهدای بعد ا...
- ديشب با حسين رفتيم فيلم In the bed room از اون فيل...
- يه وب لاگ ديدم که يه پسرمعتاد می نويسه برين بخوني...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home