مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Sunday, August 04, 2002

چقدر تو اين شهر غريبم. بعد از دوسال که برگشتم انگار ديگه اين همون شهر سابق نيست که دوسش داشتم و نمي خواستم برم تورنتو . شايد هم شهرو دوست نداشتم آدماشو دوست داشتم. حالا همه اون آدما خارج رفتن هيچکس ايران نيست ومن تنهام تو اين شهر. همه جا پر از دود همه سيگار می کشن اصلا فرديت آدمها مهم نيست همه مريضن انگار جون آدما اينجا ارزش نداره. دارم روزا رو زامو می شمرم که برگردم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home