ديروز ديگه داشت باورم می شد که من تو سئول زندگی می کنم نه تو تورنتو. اين کره ای ها ريخته بودن تو خيابون مثل مور و ملخ. تمام اين چشم تنگ ها که من فکر می کردم چينی هستن ظاهرا کره ای بودن و حدود پنج ساعت بعد بازی همش بوق می زدن و می گفتن کوريا و يه چيزايی به زبون کره ای. حتی پير زن هاشون هم اومده بودن تو خيابون.
Previous Posts
- امروز بالاخره رفتم و اين تصديق لعنتی رانندگی رو گر...
- راستی ديشب اينسامنيا را ديديم . ای بد نبود.از خونم...
- اين سريال سکس اند دِ سيتی چقدر باهاله! سيزن سومش ر...
- بهشت رو خدا دورو بر خونه ما ساخته. صبح مامان حسين ...
- دارم کتاب دفتر خاطرات بريجيت جونز را می خونم. تا ح...
- ديشب به من خيلی خوش گذشت . با تشکر از دستپخت عالی ...
- راستی راجع به کنسرت پری زنگنه بايد تصحيح کنم که کن...
- این ساب وی سوار شدن هم واسه خودش عالمی داره ها هزا...
- اين هپلی رو به اسمش نگا نکنِن اصلا هپلی نيست. يک ج...
- امروز صبح که بيدار شدم چای دم کشيده روی اجاق بود ن...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home