ديشب بالاخره حسين را راضی کردم که بزاره موهاشو بزنم !!!! هميشه خيلی دلم می خواست يه بار ببينم می تونم مو هاشو بزنم يا نه که اتفاقا هم بد نشد ولی اميدوارم از اين به بعد بره سلمونی چون اولا خيلی سخته چون بايد چند ميليون مو را بزنم و اگه يکيش هم جا بمونه معلوم ميشه دوم اينکه حسين وقتی می ره سلمونی با يارو سلمونيه شوخی نداره مثل آدم ميشينه ولی با من همش غرغر می کنه و می گه خسته شدم زود باش و.....
Previous Posts
- با عرض شرمندگی که اين مدت ننوشتم ولی باور کنين که ...
- يک تربچه نقلی های خوشگلی خريدم که دلم نمياد بخورمش...
- اينجا چند جور تلويزيون کابلی می شه گرفت که ما به ع...
- دلم برای خورشيد خانم تنگ شده ! وقتی نمی نويسه آدم ...
- ديدين اين شير بی چاره هم مرد! نتونستن ببينن من دو ...
- ديگه غلط بکنم کفش پاشنه بلند بخرم. اين چکمه جديدی ...
- يکی از دوستان قديمی يه سايت محشر درست کرده . تشريف...
- بحث جوادی واقعا بالا گرفته و خيلی هم جالبه اما من ...
- رفتم وب سايت موتلفه قسمت شهدا و زدم رو شهدای بعد ا...
- ديشب با حسين رفتيم فيلم In the bed room از اون فيل...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home