هزار ساله ننوشتم. خيلی گرفتارم. درس دارم و به خودم هم قول دادم که حتما هفته ای سه روز ورزش کنم. کارای خونه و غذا رو هم دست و پا شکسته سرهم بندی می کنم ديگه به وبلاگ نمی رسم. ولی چند تا وبلاگ رو هر روز تقریبا می خونم که اوليش مال حسینه که هميشه می خونم ببينم نکنه چيز عجيبی نوشته باشه ! وقتی خيالم راحت می شه خورشيد خانوم و من و مانی رو می خونم و هپلی و کاپيتان هادوک هم هميشه سر میزنم. وبلاگ برادرم رو هم می خونم ببينم تو خونمون تو ايران چه خبره. راستی امروز تولد وب لاگ منه. مبارکه. ما فردا داريم می ريم با دوستام دخترونه سوشی بخوريم. جای همه سوشی خورا را خالی می کنم.
Previous Posts
- ببخشيد اون کلاس تو کليسا نيست. از نظرمن شکل کليسا ...
- اولا که با اين آقای سردبير ازدواج کرده بودم به من ...
- خيلی وقته ننوشتم راستش دو سه بار نوشتم ولی پابليش ...
- رفته بوديم کمپ اين آخر هفته. يه کمپ سايت خوشگل کنا...
- فيلم Signs رو ديديم بد نبود ولی من خيلی بيشتر از ا...
- خدا رو شکر بالاخره برگشتيم به سر خونه و زندگی خودم...
- چقدر تو اين شهر غريبم. بعد از دوسال که برگشتم انگا...
- دارم می رم موهامو کوتاهِ کوتاه کنم. اولين بارم نيس...
- خوبی زندگی کردن در تورنتو اينه که فرقی نمی کنه کی ...
- اين استار وارز رو بالاخره ديدم. چقدر طولانی، بی مز...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home