تمام تنم درد می کنه. فکر کنم از اثرات جا به جا کردن وسائل خونه است. امروز می ريم هری پاتر. هوووورا. اينقدر درس دارم که خدا می دونه ولی نمی دونم چرا زدم به رگ بی خيالی. ديشب رفتم ورزش, اينقدر کلاس شلوغ بود که نشد برم توش. انگار همه اول هفته يادشون ميوفته که بايد ورزش کنن. مثل رژيم گرفتن می مونه که همه خانمها روز اول هفته رژيم دارن ولی آخر هفته يادشون می ره خلاصه مجبور شدم که برم دوچرخه بزنم و با دستگاه ها کار کنم الان هم تمام تنم درد می کنه. تمام آخر هفته اينجا برف باريد و فکر کنم يه پونزده سانتی اومد. همه جا خيلی خوشگل شده بود مخصوصا که تزئينات کريسمس هم شروع شده. نمی دونم چرا هميشه وقتی برف مياد آدم احساس شادی می کنه ولی بارون آدمو غمگين می کنه.
Previous Posts
- کلی چيز می خوام بنويسم هر روز اينجاو همش هم تو راه...
- هزار ساله ننوشتم. خيلی گرفتارم. درس دارم و به خودم...
- ببخشيد اون کلاس تو کليسا نيست. از نظرمن شکل کليسا ...
- اولا که با اين آقای سردبير ازدواج کرده بودم به من ...
- خيلی وقته ننوشتم راستش دو سه بار نوشتم ولی پابليش ...
- رفته بوديم کمپ اين آخر هفته. يه کمپ سايت خوشگل کنا...
- فيلم Signs رو ديديم بد نبود ولی من خيلی بيشتر از ا...
- خدا رو شکر بالاخره برگشتيم به سر خونه و زندگی خودم...
- چقدر تو اين شهر غريبم. بعد از دوسال که برگشتم انگا...
- دارم می رم موهامو کوتاهِ کوتاه کنم. اولين بارم نيس...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home