مرمرو

نوشته‌های مرجان عالمی، عاشق بی‌قرار تورنتو

Monday, April 26, 2004

Bride Shower and Staggete

من شنبه گذشته به يک مهمانی "Bride Shower and Staggete" دعوت بودم که اولين بار بود که در يک همچين مراسمی شرکت می کردم. اين دختر عموی کانادايی من واقعا دختر جالبی است. اولا که در تمام مهمونی ها و مراسم که با دوستاش داره حتما من رو دعوت می کنه و دوستاش هم کلی منو تحويل می گيرن. خلاصه بعد از هزار تا ايميل و برنامه ريزی من و يک عدد ته چين گنده برای پونزده نفر راه افتاديم به طرف خونه يکی ديگه از دوستان عروس. قرار بود همه يک تکه لباس صورتی بپوشن و خونه رو هم با گلهای صورتی و بادکنکهای صورتی تزئين کرده بودن و اين همه هم غذا و مخلفات واسه خوردن بود. از قرار معلوم همه جريان اين مهمونی بر اين اساس دور می زنه که بايد کاری کرد که عروس خانم يا"اِما"بايد تا ساعت ده شب حسابی مست باشه و بقيه هم بايد پا به پاش بنوشند! خلاصه همه خانمها و دوستهای اِما اومدن و خودش هم طرفهای پنج و نيم اومد. و بازی های مرسوم شاور شروع شد. اوليش اين طوری بود که ميشل يک از روی يک ليست يک سری اشياء بی ربط رو می خوند و هرکی تعداد بيشتری ازاون اشياء رو تو کيفش داشت برنده می شد. جايزه هم بهش يک جعبه تيک تاک صورتی دادن که هر کدوم از قرصاش شکل penis بود. با عرض شرمندگی ولی تمام تم اين مهمونی بر اساس همون ...P بود که اگه تعريف نکنم نمی شه. بازی بعدی اين طوری بود که به هر کسی يک کاغذ می دادن که يک داستان بود راچع به اِما و اِد (عروس و داماد) و کلی جای خالی داشت که بايد پر می شد که بعضی ها خيلی رومانتيک پرش کردن و بعضی ها خيلی .... . واقعا بعضی ها داستانشون اينقدر خنده دار بود که من اشکم درومد. خلاصه در همين احوال شعله دختر عموی بنده هم همه را بسته بود به يک نوع پانچ که مخلوط آب کرنبری و گريپ فرت و ودکا بود و مسئول اين بود که همه حسابی از اين مخلوط بنوشند که برای قسمت بعدی مهمونی حاضر بشن. بعد از بازی هم همه شروع کردن از خاطرات بچگيشون حرف زدن و داستان وقتی که مامان باباشون مچشونو گرفته تعريف کردن که خيلی بامزه بود. اگه مادر من جای مادر پدرای اونها بود من الان مرحوم بودم. خلاصه قبل از رفتن هم يک مقوای گرد درست کردن با يک فلش در وسطش به شکل همون پی کذايی. و هر کسی يک کار نوشت که اِما بايد در بار انجام بده. خلاصه راه افتاديم به سمت کلاب. اونجا هم يک سری مارتينی و شات ها مختلف به خوردمون دادن و بازی جديد شروع شد که همانا چرخوندن فلش پی! شکل بود. خلاصه زحمتتون ندم که اِما اون شب پونزده تا پسررو ماچ کرد جوری که جای لبش رو لپشون بمونه. از سه تا پسر پرسيد که اندازه پی !شون چقدره . رفت بالای ميز رقصيد. يک بطری آبجو رو تا وسط کرد تو دهنش! (من واقعا شرمنده ام !) يک شات رو بدون دست رفت بالا. از يک نفر کاندوم گرفت و وسط کلاب باد کرد و چند تا کار ديگه که يادم نمی آد. واسه من که اولين بار بود که در همچين مراسمی شرکت می کردم خيلی عجيب بود ولی خيلی خنديدم و بهم خوش گذشت.
راستی يادم رفت بگم که به هممون هم يکی يک دونه نی به شکل پی! دادن که بايد هرچی می خورديم از اون استفاده می کرديم!!!