گلدن گلوب امسال رو من خيلی دوست داشتم. همين که هيو گرانت اولين مجری بود همه ماجرا رو عوض می کنه! ولی انگار همون موقع تازه از خواب بيدار شده بود.چشماش پف کرده بود و موهاشم ژوليده بود ولی با اين همه مثل هميشه عالی بود. از ديگر مزايای گلدن گلوب امسال جايزه بردن ريچارد گير بود که فقط من قبل از اين به استعداد و خوش تيپيش پی برده بودم. شرون استون هم که مثل هميشه خوشگل و بی نظير بود ولی فکر کنم که حسابی مست بود چون حرکاتی از خودش در می آورد که شايسته سنش نبود.
Tuesday, January 21, 2003
Sunday, January 12, 2003
من آخرين جايی که قبل آمدن به کانادا کارمی کردم رونامه حيات نو بود. شايد آسان ترين کار روزنامه مال من بود. ولی روزهای کارم در آنجا هيچوقت از يادم نمی ره. خانم مفيدی و آقای اصلاح. هميشه به اينکه آقای اصلاح در سرويس هنری و آقای فرهنگی در سرويس ورزشی کار می کرد می خنديدم. ولی همه خيلی مهربون و صميمی بودن. امسال هم که برگشتم واقعا از ديدن همشون خوشحال شدم. نمی خوام به اين فکر کنم که آقای اشراقی و احمدی الان تو زندان هستند. آدمهايی که آزارشون به يه مورچه نمی رسيد. همه اين ماجرا اينقدر غم انگيز و دردناک است که نمی دونم چی بگم فقط اميدوارم که هر چه زودتر آزاد شوند.