بهشت رو خدا دورو بر خونه ما ساخته. صبح مامان حسين از ايران زنگ زد و باعث شد که روز تعطيل برای اولين بار ساعت هشت و نيم بلند بشم و بفهمم که روزای تعطيل حتما بايد صبح ها رفت بيرون. با دو چرخه رفتم بيرون با صدای آسمانی بوچلی در گوشم . خيابونا خلوت بود همه جا پر از گل و سبزه . تو اپريل همه گل لاله می کارن. لاله های رنگ و وارنگ يک سال طول کشيد تا از ذهنم بیرون کنم لاله مساوی شهيد و مردن و بهشت زهرا نيست. حالا تو ذهنم مساوی بهار و زيبايي است. یه قبرستون هست پايین خونمون که اينقدر زيباست که آدم مست می شه. نمی دونم اينجا اصلا آدم چهره مرگ رو نمی بينه حتی اگه خونش بغل قبرستون باشه اينجا همش زندگی است هيچ کس هر روز روزی دو بار ياد آدم نميندازه که يه روز می ميره . اسم خيابونه روبرويی مون اقاقيا Acacia است. نمی ترسم از اينکه اگه با دوچرخه می رم بيرون کسی اذيتم کنه . خدا يا مرسی از بهشتی که دو رو بر من ساختی. من خيلی ناشکرم بعضی وقتا که گله می کنم .
Sunday, May 26, 2002
Thursday, May 16, 2002
دارم کتاب دفتر خاطرات بريجيت جونز را می خونم. تا حالا که از فيلمش بامزه تر بوده. یه جاش هست که رييسش رو کامپيوتر بهش پيغام می ده که : "به نظر مياد امروز يادت رفته دامن بپوشی! ( واسه اينکه دامنش خيلی کوتاه بوده) و در قراردادت به روشنی گفته شده که تمام کارمند ها بايد با لباس کامل بيان سر کار! " جالب اينجاست که اصلا واسه اين اون دامن کوتاهرو پوشيده بوده که توجه رييسشو جلب کنه! ( مرد ها چقدر زود گول می خورن) البته تو فيلم رييسه هيو گرانت است که ديگه معلوم ميشه چرا می خواسته توجه اونو جلب کنه!
ديشب به من خيلی خوش گذشت . با تشکر از دستپخت عالی نازلی مهمان نوازی هپلی و بانو و سعی فراوان هر سه در نصيحت کردن شوهر بنده در کمک کردن در امور منزل ! هميشه سعی کنيد در لازانيا بازيل تازه و بادمجان بريزيد که بی نهايت خوشمزه خواهد شد. ولی من دارم سرما می خورم و می ترسم اين آخر هفته که به جای دو روز سه روز تعطيل است را همش مجبور بشم استراحت کنم ولی من با تمام قوا به جنگ سرما خوردگی خواهم رفت.
Thursday, May 09, 2002
راستی راجع به کنسرت پری زنگنه بايد تصحيح کنم که کنسرت سيما بينا بوده و يکی از دوستان عزيز به من اشتباهی گفته بود پری زنگنه.
این ساب وی سوار شدن هم واسه خودش عالمی داره ها هزار جور آدم جورواجور می بينی مخصوصا تو تورنتو که از هر نژادی توش يه نمونه هست. خوشگل و زشت و پير و جوان و این باعث می شه آدم حوصلش تا خونه سر نره هزار جور خيال بافی می شه کرد حتی بعضی نژادها نمی شه حدس زد يارو پيره يا جوون.
اين هپلی رو به اسمش نگا نکنِن اصلا هپلی نيست. يک جنتلمن به تمام معنی, مهمان نواز, خوش برخورد,.... با يک خانم بهتر از خودش! حالا اين همه تعريف ازش کردم همش واسه اين بود که لينک وب لاگ من رو هم اضافه کرده! ولی انصافا خيلی آدمهای خوبين مخصوصا خانمش.
امروز صبح که بيدار شدم چای دم کشيده روی اجاق بود نیمرو هم حاضر بود نون هم تست شده بود و همه چيز حاضر و آماده روی ميز بود. حالا هی بگو اين بيچاره تو خونه کار نمی کنه!